نورالله نجفی اصفهانی

نورالله نجفی اصفهانی
اطلاعات فردی
تاریخ تولد ۱۲۷۸ق
محل زندگی ایرانعراق
تاریخ وفات ۴ دی ۱۳۰۶ ش
محل دفن مقبره کاشف الغطاء، نجف اشرف
شهر وفات ۱۳۰۶
خویشاوندان
سرشناس
محمدتقی رازی (جدّ) • محمدباقر آقا (پدر) • محمدتقی آقا (برادر)
اطلاعات علمی
استادان حبیب‌الله رشتیسید محمدحسن شیرازی
محل تحصیل اصفهاننجف
تألیفات رساله مکالمات مقیم و مسافر
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسی مبارزه با بابی‌هانهضت تنباکو • حمایت از مشروطه

نورالله نجفی اصفهانی (۱۲۷۸ق/ ۱۳۴۶ق.) مشهور به حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی از فقیهان مشروطه‌خواه در اواخر دوره قاجار. او از حامیان و فعالان نهضت مشروطه در ایران بود و در مخالفت با سیاست‌های رضاخان و در اعتراض به قانون نظام اجباری، با گروهی از عالمان اصفهان به قم مهاجرت کرد. وی جزء مؤسسین شرکت اسلامیه، اولین شرکت سهامی در ایران بود. رساله «مقیم و مسافر» از آثار اوست. محمد باقر آقا نجفی اصفهانی پدر او و محمدتقی آقا نجفی اصفهانی برادر اوست. منزل او به خانه مشروطیت در اصفهان تبدیل شده است.

زندگینامه و تحصیلات

حاج آقا نورالله اصفهانی، فرزند محمدباقر آقا نجفی اصفهانی (متوفای ۱۳۰۱ ق) و نوه محمدتقی رازی اصفهانی، صاحب کتاب اصولی مشهور «هدایة المسترشدین» است. وی در سال ۱۲۷۸ق در اصفهان زاده شد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر گذراند و برای تکمیل تحصیلات راهی عتبات عالیات شد، و در درس آیت الله میرزا حبیب الله رشتی و آیت الله میرزا حسن شیرازی شرکت کرد و در سال ۱۳۰۰ق پس از طی مراحل عالی دروس حوزوی به اصفهان بازگشت، و تدریس و تبلیغ احکام را آغاز کرد.

فعالیت‌ها

تلگراف رییس دفتر رضاخان به حاج اقا نورالله
  • در سال ۱۳۰۷ ق به همراه برادرش آقا نجفی به مبارزه با بابی‌ها پرداخت که موجب تبعید آن دو به تهران شد. وی همچنین در جریان قیام تنباکو فعالیت داشت. حاج آقا نورالله در زمینه مسائل اقتصادی نیز بر حمایت از تولیدات داخلی و تلاش برای استقلال اقتصادی کشور تأکید می‌ورزید و در تأسیس شرکت اسلامیه مشارکت مستقیم و فعال داشت.
  • در جریان جنبش مشروطه و مهاجرت کبرا، به جمع مهاجرین و متحصنین قم پیوست و پس از پیروزی مشروطه‌خواهان، نخستین انجمن ملی را با نام «انجمن مقدس ملی اصفهان» به همراهی گروهی از علما و بزرگان، از جمله سید حسن مدرس تشکیل داد.
  • به دنبال به توپ بستن مجلس و برچیده شدن موقت مشروطیت، «انجمن مقدس ملی اصفهان» منحل شد و از طرف شاه، اقبال الدوله کاشی به حکومت اصفهان منصوب گردید، حاج آقا نورالله و سید حسن مدرس به همراه جمعی دیگر از آزادیخواهان، انجمن سری تشکیل دادند و خود را برای مبارزه با استبداد آماده کردند. در سال ۱۳۲۹ق، حزب دموکرات در اصفهان در صدد ترور حاج آقا نورالله اصفهانی برآمد. او که خود را در معرض خطر می‌دید، به عتبات عالیات رفت و مراجع مشروطه‌خواه را در جریان حوادث ایران گزارد.
  • در آستانه جنگ جهانی اول حاج آقا نورالله به اصفهان بازگشت و در پی مهاجرت اغلب وکلای مجلس و سر‌شناسان آزادیخواه تهران به اصفهان به کمک آنان شتافت و با همدستی آنان و اداره ژاندارمری به قوای متفقین اعلام جنگ داد و مراکز و مؤسسات حساس انگلیسی‌ها را در اصفهان تصرف کرد، اما با هجوم قوای روس به اصفهان به عراق پناه برد تا اینکه پس از پایان جنگ دوباره به اصفهان بازگشت.
  • مهاجرت حاج آقا نور الله اصفهانی و جمعی از علمای اصفهان و سایر نقاط کشور به قم و تحصن در مخالفت با نحوه اجرای قانون نظام اجباری در سال ۱۳۰۶ش آخرین حرکت سیاسی حاج آقا نورالله اصفهانی بود که به مهم‌ترین و بزرگ‌ترین حرکت سیاسی دوره سلطنت رضاشاه تبدیل شد. در پی این حرکت ایشان در قم گروهی به نام «هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم» را تشکیل داد. تلگراف هایی از طرف وی به مجلس شورای ملی و رئیس الوزراء مخابره شد. سید حسن مدرس که در این زمان جزء نمایندگان اقلیت مجلس و از مخالفان رضاخان بود طی تلگرافی به حاج آقا نور الله، اقدام او را تأیید کرد و حمایتش را از علمای مهاجر اعلام داشت.
  • حاج آقا نورالله اصفهانی علاوه بر فعالیت‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، فعالیت های فرهنگی متعددی نیز انجام داد. در سال ۱۳۲۰ ق او به منظور خنثی کردن تبلیغات ضد اسلامی یکی از کشیش های اروپایی، جلسات بحث آزادی را در اصفهان دایر کرد که این جلسات به «انجمن صفاخانه» معروف شد. وی تعدادی کتابخانه، قرائت خانه، بیمارستان و مدرسه ساخت و برای اداره آن‌ها بخشی از اموالش را وقف کرد.

مبارزه با سلطه اقتصادی بیگانگان

حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی طی یک اقدام بدیع در اواسط جمادی الاولی ۱۳۲۴ و در آستانه مهاجرت علمای تهران به قم (مهاجرت کبری)، به همراهی ۱۳نفر از علمای طراز اول اصفهان از جمله آقا نجفی اصفهانی، محمدحسین فشارکی، سید ابوالقاسم دهکردی، شیخ مرتضی ریزی، میرزا محمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر بروجردی، میرزا محمد مهدی جویباره‌ای، میرزا ابوالقاسم زنجانی، آقامحمدجواد قزوینی و رکن‌الملک شیرازی موارد زیر را متعهد شدند:

این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکن‌الملک، متعهد و ملتزم شرعی شده‌ایم که مهماامکن بعد ذلک تخلف ننماییم، فعلاً ۵ فقره‌است:

  • اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمی‌نویسیم. قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمی‌نماییم. حرام نیست کاغذ غیر ایرانی و کسی را مانع نمی‌شویم؛ ماها به این روش متعهدیم.
  • ثانیاً: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچه‌های دیگر ایرانی باشد، متعهد شده‌ایم برآن میت، ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوه بر آن میت بخواهند ماها را معاف دارند.
  • ثالثاً: ملبوس مردانه جدید، که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده می‌شود، قرار دادیم مهما امکن، هر چه بدلی در ایران یافت می‌شود، لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوخ غیرایرانی را نپوشیم و احتیاط نمی‌کنیم و حرام نمی‌دانیم لباس‌های غیرایرانی را، اما ماها ملتزم شده‌ایم حتی‌المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از منسوج ایرانی بنماییم. تابعین ماها نیز کذلک و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آنچه از سابق پوشیده و داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
  • رابعاً: مهمانی‌ها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زاید بر این کسی تکلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش مهمانی می‌نماییم. هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
  • خامساً: وافوری اهل وافور را احترام نمی‌کنیم و به منزل او نمی‌رویم زیرا که آیات باهره:«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» «وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» «وَلا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه» و حدیث «لاضرر و لاضرار» ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و مسری است و خانواده‌ها و ممالک را به باد داده. بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری، به‌نظر توهین و خفت می‌نگریم.

اندیشه سیاسی

تشکیل حکومت قدر مقدر

رساله مکالمات مقیم و مسافر اثر او است. هدف اصلی رساله، نقد استبداد سیاسی حاکم در جامعه است. زمان نگارش این رساله، دوره فترت بین مشروطه اول و مشروطه دوم و کشمکش قدرت بین شاه و مجلس و زمان نبردهای مسلحانه و آشوب داخلی، در تاریخ محرم سال ۱۳۲۷ ق است. رساله مذکور که در مقام اثبات مشروعیت و کارآمدی نظام مشروطه است، وی در این نوشته می‌کوشد تا اندیشه سیاسی خود را در قالب یک گفتمان فرضی میان دو ایرانی تحت عنوان «مقیم» (نماینده «سنت») و «مسافر» (نماد «تجدد») مطرح کند.

لزوم حاکمیت قوانین الهی

رساله مسافر و مقیم

اهتمام به قوانین الهی و اجرای آن در جامعه از نکاتی است که در سایه آن، نفی هرگونه حاکمیت طاغوت را سفارش می‌کند. در نگاه وی غرض اصلی از مشروطیت احیای قانون الهی و سنت نبوی است. تا در سایه آن، در مملکت قانون عدل مجری شود و هیچ کس بر دیگری ستم نکند. در سلطنت مشروطه، اگر حکم هر حاکمی مطابق با قانون اسلام باشد، مُطاع است و اگر از روی هوای نفس و بر خلاف قانون اسلام باشد، به هیچ وجه مُطاع نخواهد بود.

برتری تمدن اسلامی بر تمدن غربی

وی می‌کوشد وامداری غرب از اسلام را حتی در اصلی‌ترین شعار تمدن جدید غرب که همانا قانون‌خواهی است، به تصویر بکشاند. او معتقد است که دولت‌های اروپایی نه تنها وامدار مسلمانان هستند; بلکه علت اصلی پیشرفت آنان نیز به اسلام برمی‌گردد؛ چرا که آنان این بیت‌الغزل پیشرفت را به درستی از ما آموخته، به کار گرفتند و در عوض، ما آن را به ورطه فراموشی سپردیم. تمام ملوک نصارا از غلبه مسلمین به تنگ آمده، با هم متفق شده، عازم بر اضمحلال مسلمین شدند، و با لشکر زیادی که تعداد او ممکن نبود، رو به بلاد مسلمین نهادند و جنگ صلیب مشهور را بر پا کردند... و چنان که در تواریخ مشهور است (مسلمانان) آن‌ها را شکست داده، رو به فرار نهادند. پس از انقضای این واقعه، دولت انگلیس درصدد تحقیق مطلب بر آمدند که سبب آن غلبه با آن قلت عده و عدد، و این مغلوبه با آن شوکت و حشمت چه بوده؟... پس از اندک زمانی بر آن‌ها معلوم شد که سبب غلبه مسلمین هیچ نیست; مگر آیین مشروطیت و قوه قانون شریعت اسلام که مبنی بر اتحاد و اتفاق و برادری و عدل و مساوات است. این بود که پس از استکشاف، حال، پیروی قانون اسلام را نموده، از سلاطین خود استدعای مشروطیت کردند و بعد از جنگ و خونریزی زیاد بین دولت و ملت به مقصود خود رسیدند.

مشروطه

از نظر او حاکمیت در مشروطه با قوانین الهی است و مشروطه مطلب جدیدی نیست که بخواهیم آن را مورد تردید یا نفی قرار دهیم; بلکه باید مبانی آن را برای مردم باز گفت و تبیین کرد که مشروطه خواهی‌‌ همان اسلام خواهی است. جایگاه هر یک از نهادهای دینی و مدنی به طور کامل مشخص است; به طور نمونه حاکم و امیر در این نظام فقط مجری قوانین خواهند بود، نه بیشتر.

آزادی

در قسمتی از عبارت‌های وی می‌خوانیم: «باید خلق، بنده خدا، باشند و به جز بنده خدا بنده دیگری نباشند. عبید و اماء که از تحت عموم به حکم خداوندی خارج است». در نگاه وی، آزادی یعنی رهایی از یوغ بندگی غیر خدا; بنابراین، هر شخص تا بنده خدا است، آزاد است و هنگامی که این ملاک به هر نحوی نادیده گرفته شود، آزادی انسان نیز تحدید می‌شود; اما حدود آزادی افراد تا چه حیطه و محدوده‌ای است، سؤالی است که وی به آن پرداخته، می‌نویسد: تمام خلق در غیر آنچه قانون کتاب و سنت آن‌ها را مقید نموده، باید آزاد باشند. نه آزادی به این معنا که بعضی از جهال خیال کرده و می‌گویند که مرادشان آزادی در مذهب باشد; بلکه‌‌ همان حریت و آزادی مقصود است که خداوند در کتاب و سنت فرموده و آن‌ها را آزاد فرموده در مقابل بندگی.»

مساوات

در بیان تفاوت مشروطه با استبداد به مساوات در حدود و مجازات اشاره دارد. وی مساوات در حدود را مطابق حکم الهی «مابین تمام افراد خلق» جاری می‌داند و معتقد است که باید «حکم الهی بر وضیع و شریف کوچک و بزرگ یکسان» باشد; به طور مثال اگر «کسی که شرب خمر یا قتل نفس یا زنا یا لواط یا سرقت نمود، خواه حاکم یا محکوم، امیر یا مامور باشد در حکم شریک باشند; مثلا هر که سرقت کرد، باید دستش را ببرند. کذالک در سایر احکام فی مابین تمام افراد از شاه و گدا و حاکم و محکوم و امیر و مامور وضیع و شریف یکسان باشند و حدود الهی بر تمام باشد.»

ساختار کارآمد در حکومت قدرمقدور

در نظام حکومتی مورد نظر حاج آقا نورالله، افزون بر مشروعیت نظام، کارآمدی آن نیز مورد توجه قرار گرفته است. وی با برشمردن پایه‌های اصلی این نظام، در پی تبیین ویژگی‌های آن است. از مهم‌ترین اجزای این نظام کارآمد می‌توان به حاکمیت الهی، مجلس و مردم اشاره کرد. در میان این سه اصل اساسی (حاکمیت الهی، مردم و مجلس) مشورت جایگاه ویژه‌ای دارد; به گونه‌ای که اگر این مهم برآورده شود، بسیاری از مشکلات فراروی حکومت را می‌توان از این طریق برطرف کرد. با توجه به این مطلب می‌توان اصل مشورت را از اجزای مهم ساختار کارآمد برشمرد. جا دارد درباره اصل مشورت و جایگاه آن بیشتر توضیح داده شود.

نظارت بر توزیع درآمد و مالیات

در نظام استبدادی که نظامی ناکارآمد است، شخص مستبد معتقد است: مواردی که به نام مالیات از مردم اخذ می‌شود، حق طِلق(خالص) سلطان است و کسی نباید در چگونگی توزیع و مصارف آن دخالت داشته باشد، و سلطان نیز به پاسخگویی در برابر آن موظف نیست. این دو موضوع پیش زمینه بحث حاج آقا نورالله است. وی بر اساس آن‌ها اعتقاد دارد که «این اموالی که به اسم مالیات و وجوهات از ملت فقیر بیچاره که نتیجه یکساله زحمت فقرا و ضعفا است، می‌گیرند، باید صرف در امور و اصلاح خود رعیت بشود که رواج تجارت صناعت آن‌ها را بدهند و طرق و شوارع آن‌ها را مامون و اسباب آسودگی آن‌ها را فراهم و ارزاق آن‌ها را ارزان نمایند و حفظ حدود و ثغور مملکت اسلامی کرده و از هر جهت ملت نجیب فقیر را از قید اسارت و مذلت برهانند و تمام وجوهی که از آن‌ها می‌گیرند، با اطلاع وکلای مجلس دارالشورا، بلکه با اطلاع تمام افراد ملت به مصارف خود آن‌ها رسانیده، دیناری از آن‌ها را در غیر مصالح ملت و مملکت صرف ننمایند» و وجوهی که به عنوان مالیات از رعیت گرفته می‌شود، به طور عدل و انصاف و صحت باید باشد.

نفی وابستگی

هر نوع وابستگی که دنیای اسلام را به دنیای بیگانه محتاج کند، نزد وی مذموم است. وضع شرایط زمانی که از خارج بر دنیای اسلام تحمیل می‌شد، فضایی را پدید آورده بود که وی اسلام را در بد‌ترین موقعیت اجتماعی - سیاسی می‌دید; از این رو معتقد بود: امروز دنیای اسلام در خطر است و با این معاهده که بین دولتین روس و انگلیس شده، تسلط کفر بر اسلام اگر معلوم نباشد، مظنون است. امروز روزی است که اسلام غریب است و کفار اطراف مسلمین را احاطه نموده و در صدد تسلط و حمله بر مسلمانان هستند. وی معتقد است که باید خود را به علوم جدید روز برای مقابله با بیگانه و همچنین حفظ اسلام مسلح کرد.

درگذشت

حاج آقا نورالله اصفهانی در شب ۴ دی ۱۳۰۶ ش به طور ناگهانی درگذشت. برخی معتقدند با توجه به کسالت او، رضاشاه اعلم الدوله پزشک مخصوص خود را برای به قتل رساندن حاج آقا به قم فرستاد. اعلم الدوله نیز با تزریق آمپول هوا وی را به شهادت رساند و در نجف اشرف‌، ‌در مقبره کاشف الغطاء به خاک سپرده شد. با مرگ او «هیئت مهاجرین قم» نیز از هم پاشیده شد. مدرس در مدرسه سپهسالار که خود تولیت آن را به عهده داشت مراسم با شکوهی برگزار کرد و از مقام و موقعیت او تجلیل نمود.

تبارنامه

پانویس

  1. موسی نجفی: ۱۳۸۷، ص ۶ - ۹.
  2. محمدحسن رجبی،۱۳۸۲، ص ۶۲ـ ۶۳.
  3. موسی نجفی، حکم نافذآقانجفی، صفحهٔ ۱۸۴
  4. عبدالمهدی رجایی، تاریخ مشروطیت اصفهان، صفحهٔ ۲۱۷
  5. روزنامه حبل المتین کلکته، سال ۱۴، ش۲،۱۹جمادی‌الثانی ۱۳۲۴
  6. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  7. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  8. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  9. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  10. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  11. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  12. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  13. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  14. صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  15. محمدحسن رجبی،۱۳۸۲، ص ۶۴-۶۵.
  16. مجموعه مقالات همایش تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۴، ص ۱۷ـ۱۹.

منابع

  • صوفی نیارکی، تقی، مجله آموزه، شماره ۳، ۱۳۸۷.
  • نجفی، موسی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ج۲، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸.
  • نجفی، موسی، اندیشه تحریم و خودباوری در تاریخ سیاسی ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ چهارم تابستان ۱۳۹۵.
  • رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲.
  • مجموعه مقالات همایش تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۴، ص ۱۷ـ۱۹.